:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

بازی وبلاگی!

سلام به همه ی دوستان نازنینم.

امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشین.

بی هیچ حرفی می رم سراغ بازی وبلاگی که دوست گلم جیغمولی دعوتم کرده بود البته برای عید که به علت مسافرت با تاخیر انجام میدم!

قراره توی این بازی چند مدل عیدی به دوستام بدم که اگه با عکس باشه بهتره!
لذا برو که رفتیم!!

 

مدل اعترافی :

راستش نمیدونم دقیقا باید به چی اعتراف کنم! یا اینکه اعتراف من چه جور عیدی میتونه برای شما باشه! اما خب دستور مقاماته دیگه!

تنها چیزی که از قدیم یادم میاد که خودم خیلی گناه بزرگی می دونمش و همیشه میترسم وقتی مردم فیلم این کارمو به مردم نشون بدن(!!) وقتیه که حدود 7-6 ساله بودم و توی بالکن خونمون از این کفتر چاهی ها لونه داشتن و من با میله ی آنتن سیخونکشون می کردم مامان و باباهه رو تا بترسن و پرواز کنن و من جوجه ها رو بردارم و باهاشون بازی کنم! حالا این زیاد ناراحتم نمیکنه! ناراحتیم از اینه که یه لونه ی گنجشک هم بود می رفتم یکی از بچه هاشو که چاق و چله بود برمیداشتم و آی ماچ می کردم آی ماچ میکردم! البته زودی می ذاشتمش سرجاش. یه روز رفتم دیدم اونو انداختنش یه کناری و بهش محل نمیذارن! روز بعد هم همه ی خانواده ش رفته بودن و اون طفلکی مرده بود و دورش پر مورچه و مگس زنبور شده بود... بعدها فهمیدم گنجشک ها وقتی یکی از بچه هاشون بوی آدمیزاد بگیره طردش می کنن. (این تنها چیزیه که هیچ وقت خودمو بخاطرش نمی بخشم!)

 

مدل اجدادی :

راستش از جدمون هیچ عکسی موجود نیست!

قدیمی ترین عکسی هم که از خودم اسکن کردم اینه! اول ابتدایی/دبستان سمیه/سال 1371/اسم معلممون: خانم احمدی. 

  

می دونم که خیلی ستمه اگه بخوام بگم منو تو عکس بجورین! اما اگه خواستین میتونین حدس بزنین! اگرم خودتون رو توی عکس دیدین که از یافتن شما دوست قدیمی مشعوفیم!

مدل هفت سینی:

عکس سفره ی هفت سین خودمون! اون ژله ی توی تنگ رو فامیلی خوردیم به اضافه ی پاستیل قورباغه و ماهی که تیکه پاره شدن! 

 

مدل خاطراتی :

سر کلاس گرامر پیشرفته، با یه استادی بودیم که با خودشم دعوا داشت. این یعنی اینکه هرگونه حرف که هیچی، هر نفس اضافی سرکلاس منجر به اخراجمون می شد از کلاس! درس هم چهار واحدی بود و کل زندگی ترم بعدمون به همین واحد بستگی داشت. و اصولا چون درست در همین مواقع بود که موتور شیطنت من روشن میشد، به جای جزوه نویسی ابتدا یک ستاره کشیدم، بعد تبدیلش کردم به ستاره ی دریایی، بعد بین هر دوبازو رو سایه زدم و ناگهان درحالیکه انگار کشف مهمی کرده باشم، به پدیده ی بدبخت گفتم: ببین پدیده! این یه ستاره ی دریاییه که زیر بغلاش مو در اومده! گفتن این جمله همانا و جویدن نیمکت از شدت خنده همان! استاد هم تا جون داشت ما رو جلوی همه ضایع کرد! اما به خاطره ی شیرینش می ارزید! 

 

مدل تنهایی هام کجا میرم؟:

بیشتر زمانی که دانشجو بودم، حالا یا تنها یا با دوستام پاتوقمون کنار زاینده رود بود. مخصوصا وقتی هوا سرد بود و رودخونه هم پر آب. وقتی هم که دلم می گرفت و حس کلاس رفتن نداشتم توی همین پارکهای حاشیه ی رودخونه قدم میزدم و فکر می کردم. 

گاهی هم توی پارک مطالعه ی دانشگاه که خیلی خیلی باصفا و دنج بود روی یه نیمکت دراز می کشیدم و معین گوش می کردم... یادش بخیر... 

 

مدل همینجوری 1 :

وقتی که مجبور شدم خودم به تنهایی درب یک عدد قوطی تن ماهی رو باز کنم! 

 

مدل همینجوری 2 :

توی کافی نت دانشکده، موردی مشاهده شد که یادش رفته بود تگ لباس جدیدش رو قبل از مصرف بکنه!

  

 

اینم هفت تا هدیه ی من به شما. چون خیلی از وقت بازی گذشته دیگه روم نمیشه کسی رو دعوت کنم. اما اگه کسی عشقش کشید و خواست یه چرخی توی عکساش بزنه و بازی رو انجام داد، حتما خبر بده بیام ببینم!

دوستتون دارم، مواظب خودتون باشین تا به زودی...

 

 

 

 

نظرات 46 + ارسال نظر
جیغ دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

مرسی ماهی جونم....
قول می دم امسال دیگه کبابت نکنم
و صدات می کنم ماهیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چاکرتیم جیغمولیییییییییی!!!
بووووووووووس

گنــدم سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ

من باهات قهرم...
مامان بد...من رو گذاشتی لب زاینده رود مرغ دریایی ها دزدیدنم...
مامان ماهی بد

چط.ر شما مامان ماهیتونو می چپونین توی تنگ اشکالی نداره؟! اونوقت من نباید تورو ببرم کنار زاینده رود تفریح؟!:دی

گنــدم سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://gandom702002.blogfa.com

ولی پستت کلی باحال بود

اما من همچنان قهرم

(این روزا منم با زاینده رود زیاد قدم می زنم...زیر بارون گندم ها کنار زاینده رود سبز می شن...جایی که آدما نیستند...!)

خب آخه چرا قهری خوشمله؟
بچه که با مامانش قهر نمیکنه!
زاینده رود که عشقه دختر...

هادی سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام ماهی
خوبی خانم؟خانواده خوبن؟
سال خوبی داشته باشی.
موفق باشی

سلام آقا هادی
خوبم ممنون شما خوبین خانواده خوبن؟
شما هم سال خوبی داشته باشید
شاد باشید

بزرگترین چت روم فارسی زبانان سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.biachat.persiangig.com

سلام دوست عزیزم

از شما دعوت می کنم از محبوبترین چت روم فارسی زبانان دیدن کنید

www.MihanChat.com

منتظر حضور گرم و صمیمی شما هستیم ...

بیان سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ http://keiserin.blogsky.com

وقتش بشه برات یه سفره هفت سینی بچینم حال کنی

این تهدید بود یا تطمیع؟!؟!:پی

پدید سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:45 ب.ظ

elahi vase khodam bemiram ke chichi zaye shodam man sare kelas, kermaro to mirikhti tikehasho man mikhordam

ama yadesh bekheir, behtarin roozaye zendegim bood

الهیییییییییییی!!
عزیزم باید منو به خاطر همه ی ظلمهایی که در حقت شد ببخشی!
چیکار کنم خلقت منم اینجوری بود دیگه!:دی
آره واقعا بهترین روزای عمرمون بود...

غزاله سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:49 ب.ظ http://kolenjin.persianblog.ir

سلام مامانی
عجب بازیه !
عکس زاینده رود خیلی قشنگه

احمدآقا چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ق.ظ http://azaknoon.blogfa.com

امان از اصفهان که نمی شه بی تعلق از کنارش رد شد. دوران دانشجوئی ام هر ۴و۵ ماه یک بار یک روز می اومدم اصفهان. صبحانه و ناهار اونجا بودم. رودخونه رو می دیدم. میدان امام و چهل ستون و ساعت ۵ هم اتوبوس و تهران. تور یک روزه خودبرگزار.
خوش باشی

بعله آقا!
اصفهانه ما اینجوریه دیگه!:دی

جیغ چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ق.ظ http://jootii.blogsky.com

میگاااا این ژله تو تنگ ماهی خیلی ایده یخ وبی بید
بعد میشه خودم همه ژله هاشو تنهایی بخورم م م م م م م م م

چیز خوبی یاد گرفتم.

هاااااااااااا بخور نوش جونت ننه!
پودرژله ی تمشک آبی می خواد و پاستیل قورباغه و ماهی!
حالی به حولو!:دی

من چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ق.ظ

سلام
من که هیچی از این پست نفهمیدم. عکس ها کجان؟
شیر فهمم میکنی؟

سلام
واااااااا!!!
عکسا خب هرکدوم زیر بخش مربئط به خودشه دیگه!
یعنی باز نمیشه برات؟!؟

خانومی چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ

ننه ماهی من که منم نمیتونم حدس بزنم تو کدومشونی دیگه وای به حال بقیه!!!

اونوقت یه سوال: تو کرم میریختی پدیده تیکه هاشو میخورد؟!!!!پدیییییییییییییییید ه :دی

د! یعنی واقعا نتونستی منو بجوری؟! خب من همونم که پشت دوربینم دیگه!:دی
خب آخه خانوم جان شما که در جریانی! من وقتی یه مزاحی می فرمایم خودم نمیخندم! این پدیده ی در به در هر و هر می خندید! نمیتونست خودشو کنترل کنه! لذا مایه ی تمسخر می گشت!:دی

مامور کفن و دفن چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://www.khaterat-e-man.blogspot.com

تو خجالت نمیکشی قاتل،جانی،تروریست،عبدالماهی ریگی،ضد انقلاب،مخملی،بچه مردمو بوس میکنی!؟
به روز شدم

کو؟! چی؟ کجا؟!
ای بابا! عجب گیری افتادیما!
چرا هرکی میاد اینجا یا قهره یا دعوام می کنه یا تهدید می کنه یا مثه شوما بهتون می زنه؟!؟!؟ شیطونه می گه ببندیم بریماااااا! :پی

بچه ی سیبیلو چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:45 ب.ظ http://beard-kid.persianblog.ir

سلام مامانی

منم معمولن سر کلاسای خیلی مهم نقاشی کشیدن و شعر گفتن و شیطنتم میاد،
نمی دونم چرا این جوریم، ولی فک کنم ارثی باشه

سلام بچه جان!
تا بوده همین بوده مااااااادر!

gole_titi چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ http://abjisantoori.blogfa.com

سلام

می گم عجب دانشجویشیطونی بودی ها!


به هر صورت سال خوبی داشته باشی مامان همشهری

ایشالا همیشه خرم و پاینده باشی

سلام ننه جون
ها والا ننه خیلی بلاگرفته بودم!
شما هم هم!

احمدرضا چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ

سلام بر ماهی عزیر !
خووووووووووووبی ؟
نیستی یا نیستم یا نیستیم ؟
چه خبر ؟ فوق لیسانس رو زدی تو رگ یا نه ؟
بختت چی ؟ سفید شد یا نه ، موهات سفید شده ؟ ههههههههههه
دوباره نارحت نشی سگ ماهی بشی !شوخیدم !
بابا این بیچاره که جنگولکهای تک پوشش رو نکنده بود ، چه گیریییی دادی بش ؟
من چند وقت پیش توی کتابخونه دانشگاه یککک صحنه ای دیدم ، در حد بنز !
حیف گوشیم خاموش بود ! حیف !
یارو نشسته بود روی صندلی، حواسشم به پشت شلوارش نبود که ببینه تا کجا اووومده پائین !
دقیقا پشتش به در ورودی کتابخونه بود ! فک کن ! چی میییییشه !
هر وقت اومدی وبم ۲سه تا پست "شکار لحظه" دارم ، عکساشو ببین ، خوشت میاد !
شاد که هستی ، شادتر باشی

سلام
:))))))))))))))
خب خره! گوشی یکی از رفیقاتو می گرفته عکس می گرفتی ازش!
اه اه اه! تا کی من باید یادتون بدم سوژه جمع کنین؟!
میام
شما هم شاد باشی یه دنیا

میرزای بی قلم پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ق.ظ

درود ماهی خانوم عزیزمنم یه راس برم سر اصل مطلباین بازی ی ضایعو نمیکردی بیتر تر بودهاااقاتل ـ بی رحم چظوری دلت میومد
(الان رابطه ات با جک و جونورا چی جوری ی) ؟
بلاخره این خانوم احمدی رو زیارت کردیم شوما رو هم که با مشخصاتی که داده بودین شناختیم دهمین نفر نشسته شامس اوردی که شاگرد من نبودیعکس زاینده رودت هم که قدیمی بود (نگو .... بودن نفهمیدن هاااا)اینقده خلاقیت فنی در یک ماهی از عجایب آبزیان است .چیزی جا ننداختم که ؟خب !
پــس بـازم مرسی

درود
نه من اون نیستم!
به جان خودم! بله عکس از اینترنته! عکسای خودمو نجوریدم!
الان که عاشق جک و جونورام! اون موقع هم بودم اما خب نمیدونستم که اینجوری میشه!:( تازه شم الان طوطی دارم که عاشقشم!
منم مرسی یه دنیا

احمدرضا پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ب.ظ

اتقافا رفتم دوستم از سر کلاس "معادلات دیفرانسیل کشیدم بیرون " که با دری وری استاد مواجه شدیم بعدشم متاسفانه دیر رسیدیم و طرف رفته بود !
اون موقع هم با فحش دوستم مواجه شدم

:))))))))

نوژن جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ق.ظ http://nojan20.blogfa.com

سلااااااااااااااااام خاله ماهی جوووووووووونم خوبی ؟ خوشی ؟ چقدر آپت خوشگل بود مخصوصا" اون عکس مدرسه خیلی دلم می خواد بدونم کدوم خاله منه ولی مطمئنم اون خوشگله خاله ماهی منه راستی آپم بعد مدتها البته کلی شعر یاد گرفتماااااااااا ولی این مامانم خیلی تنبلی می کنه برام اپ نمی ذاره تا سال دیگه که خوندن و نوشتن یاد بگیرم دیگه منت مامانم رو نمی کشم خودم میام پیشت. بیای پیشمااااااااااااا منتظرت هستم

دوستت دارم یه عالمه قد یه دنیا. می بوسمت

من جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ق.ظ

من که بالاخره نفهمیدم این پستت چی به چی بود

عالی پیام (هالو) جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ق.ظ http://mr-haloo.persianblog.ir

همواره شاد باشی و فیروز

خوده خودم جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ب.ظ

دارم به این فک میکنم که اون سالی که تو در حال تحصیلات بودی من تازه چشم به این جهان گشودم!

ینی الان من باید بهت احترام بذارم؟!

اونوخ من در حده بچه ماهیم نیستم که...!

نا امید شدم (من اینجوری نا امید میشم)

آسمان جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://http://abimesleman.blogfa.com/

سلام ماهی خانم دور دونه ی من خوبی عسلم سال نوت مبارک وای که چه قد دلم برات تنگ شده بود
خوشحالم که خوبی و امید وارم سال با موفقیتی رو پیش رو داشته باشی
خیلی دوستت دارم عزیزم

حاج بکتاش (مسئول دفتر حضرت نوری همگ شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ق.ظ http://makkarem.blogfa.com

و اما بعد خدمت خواهر مکرمه مان ماهی خانوم معروض بدارم که:
هر چیز که بوی آدمیزاد بخودش بگیرد از جامعه طرد میشود و این در بزرگان بیشتر محسوس است
و صاحب شریف بیت - جناب نوری همگانی - خود مصداق بارز است که چون جل پاره بی قدر صدچاک سبز مردمی از تن فکر شریفش بیرون کرد وبه هیئت آدمی درآمد و سرسلسله خاک پای ولایت بوسان درگاه انقلاب شد بنا بر حکم ازلی امتحان و ابتلا به مرضی چنان صعب گرفتار آمد که هنوز جنب مستراح با اندام استخوانی شان درهم لولیده اند و محتاج دعای خیر دوستداران عالمان و ولایت مداران همیشه در صحنه.
تقریر کردم تا بدانید که هنوز گنجشکهای معصوم به اتهام دوستی ولایت و رهبری و طرد حیوان صفتان سبز أموی، دچار طرد خانواده اجتماع میشوند.

در خط رهبری پاینده باشید ماهی خانوم

مخلصیم!
ما کجا آغا کجا؟!:دی

غزال شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.azhaminkhak.blogsky.com

سلام سلام
خوبی؟
غزالم منو یادته ؟
بغض من؟ خسته ام ؟
حالا هم که از همین خاک.منم می رم عکس سفره یا همون صندوق 7 سینی که خودم تک تهنایی درس کردم رو می ذارم خبر می کنم بیای ببینی چه هنر وندم
ماهی خدایی منو یادت نیست؟
لینکمه بذاری ها

سلااااااااااااااااااااام
وای غزال خودتییییییییی؟؟!؟!؟؟!؟!؟!؟ًٌٍ٫٪ُأإآأء»أّ]]*)٪٫¤٪٫¤
باورم نمیشه که دوباره اومدی!
خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوشحالم کردی
مگه میشه یادم بره تورو؟!؟!؟ تو یکی از اولین دوستای وبلاگی من بودی
واقعا خوشحالم
ممنونم که بازی کردی
الان میام سر می زنم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

علی مظفر یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ http://ahttp://alimozafar.persianblog.ir

درود

کار زیبایی خواندم
سپاس

نه ، حوصلــــه ی بـهار دارم امسال

نه، از کســـــــی انتظار دارم امسال

دشت و دمن و سبزه، برای خودتان

خوبـــــان،دل بی قرار دارم امسال


با دو استکان رباعی آماده پذیرایی از شما نویسنده گرامی هستم
بدرود

امیر یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ

با مراجعه به سایت مجله ی تایم www.time.com در انتخاب تاثیرگزارترین شخصیت سال به مهندس موسوی رای بدهید
لینک مربوط:
http://www.time.com/time/specials/packages/article/0,28804,1972075_1972078_1972577,00.html

لطفا اطلاع رسانی کنید

پسر نوح دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ق.ظ

سلام...

دوتا عکس آخر خیلی قشنگبود...

مطالب عالی

سلاتم
خیلی مخلصیم!

نوژن دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ http://nojan20.blogfa.com

سلام خاله ماهی جونم خیلی ممنون که اومدی و بهم سر زدی راستی خاله 15 اردیبهشت رو یادت نره روز تولدمه یه جشن تولد مختصر بابا مامانم برام تو وبلاگم گرفتند حتما" به من سر بزنیاااااااااااااااا دوستت دارم قد یه عالمه می بوسمت

علی اکبر پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
چطوری؟خوبی؟
حرکت قشنگی بوده که انجام شده..
تو هم که سنگ تموم گذاشتی ..
-----------------------------------------
من به عنوان پدر " ژ . پ . تو "دعا میکنم که خداوند تو را مورد عف قرار دهد ..بازهم به کلیسا بیا ...
چه بوی آدمیزادی میاد اینجا .. من دارم میمیرم.
----------------------------------------
من پیدات کردم .. ای شیطون .. هنوزهم دست از کارهات بر نداشتی..
منتظری تا بگم کدومی .. کور خوندی میخوای خودت بشناسی ...! میدونم خودت هم نمیدونی کدومی ..
----------------------------------------
این عکس سفره هفت سین تکرار بود
-----------------------------------------
بالاخره ما فرق یه ستاره معمولی رو با ستاره دریایی مو دار فهمیدیم ..ممنون از راهنماییتون..
------------------------------------------
چه با صفا بوده ..چه کاره خوبی میکردین..
دلم میخواد به اصفهان برگردم ... بازم به اون نصف جهان برگردم .. برم اونجا بشینم در کنر زاینده رود .. بخونم از ته دل ترانه و شعر و سرود ....
------------------------------------------
وای نگو که من کلی باهات حال کردم..
باصفا و دنج و نیمکت و معین ... چه جمله ی زیبایی ساختی .
-------------------------------------------
خدارو شکر که بهت نگفتن در یه خونه رو باز کن ...

-----------------------------------------------
این دیگه آخره سوژه بود .. این ایول داشت
البته همهی عکسهات جالب بودن . این یکی حرف نداشت.

من شرمندم.. من بازی نمی کنم. بی خیال شو ..
نه بابا .. ولمون کن..

موفق باشی

باغ دنج و نیمکت و معین! این یعنی خود خود زندگی...
شاد باشی یه دنیا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ

سلام

من شناختمت تو عکس!

هم سمت راستت و هم سمت چپت دوتا دختر کوشولو موشولو هستن!

از طرف احمدرضا...
احمدرضا هستماااا یه وقت اشتباه نگیری

سلام
حالا اگه دوست داشتی بگو که بگم کدومم!:دی

ღیه کوچولو و آقاییش شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://yekocholoo.blogsky.com

سلام ماهی خانومی چه عجب.
واااای چقدر باحال بودهمه عکسات...
یه فلشی چیزی به خودت میزدی بفهمیم کدومی

بچه ی سیبیلو یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ق.ظ http://beard-kid.persianblog.ir

سلام

یه کوچولو آپ شدم

منم یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ق.ظ http://manjojonini.persianblog.ir/

sepideh یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://lahzehayesepid.blogsky.com/


سلام دوست من، ماهی جون

دیگه به وبلاگ دلتنگ ناصریای من سر نمی‌زنی

حداقل به وبلاگ روزانه‌هام سر بزن

(اوقات و لحظه‌های سپید)

خوشحال میشم از حضورت

راستی با افتخارم لینک شدی

بیان یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ http://keiserin.blogsky.com

پاشو بیا دیگه کجایی پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بهارین یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ http://baharin.blogsky.com

سلام ماهی جونم
اسم معلم کلاس اول ما هم احمدی بود....
...سال ۷۲-۷۱...دبستان عصمت...
موفق باشی...

mamy یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ب.ظ http://http://matinak.blogfa.com/

سلام خانمی خوبی‌؟ بامزه مینویسی....عکسهای قشنگی‌ام داری.. اون گوشه بالا نوشتی دلت می‌خواد بخندونی.. من هم خیلی‌ دلم برای شاد بودن تنگ شده....

mamy دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://http//matinak.blogfa.com/

آاااااااا ممنون عزیزم ،،، آخ من اینجا یه دوستی دارم که اصفهانی... می‌خواست بیاد ایران،، به خاطره این آتشفشان کارش عقب افتاد...اونم میگفت بیا بریم بستنی بخوریم... اینقدر بستنی اونجا معروف؟؟؟؟

معروف که آره
اما بیشتر اینکه همه ازش حرف می زنن به خاطر این زاینده رود و خاطره هاییه که برا آدم درست می کنه!
حالا تو بیااااااااااااا!!!
یه کاریش می کنیم!
بوس بوس

عزلت دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 ب.ظ http://jootii.blogsky.com

خاطرات غیبتم
در http://jootii.blogsky.com

mamy سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ http://http//matinak.blogfa.com/

یعنی‌ یه بستنی کنار رودخونه... چه شود؟؟؟؟

تا نخوری ندانی حاج خانوم!
تازه من فقط به خاطر تو می خوام بیخیال رژیمم بشم و بستنی بخورم هاااااااااا!! :دی

طاهره سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://atreghahve.blogfa.com

ماهی جون سلام
فیت فیت بانو
خوبی؟
ماهی جون زودی بیا دیگه
بازم بنویس
دلم برات تنگولیده

سلام غزیز دلم
چشم خانومی
فیت فیت!

mamy سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://matinak.blogfa.com/

آخی نازی.. با هم یه بستنی می‌خوریم آخه من هم رژیمم،،

آره دختر پاشو بیا...
اصفهان عشقه ..عشق..
تازه معین هم برات می ذارم حالشو ببری!

mamy چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ب.ظ http://matinak.blogfa.com/

فرستادم به میل

چاکرتیم حاج خانوم! :-*

omid چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.obat.blogfa.com

سلام وبلاگ قشنگ و پر محتوایی داری به من هم سر بزن[لبخند][قلب]

ندای قران سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.tahrui.blogsky.com

-: آیا درست است که اسلام به زن ستم میکند و حقوقش را پایمال مینماید.
--------------------------------------------------------------------------------
۲ایا زن همیشه دنبالهرو وتحت نظارت مرد است .
--------------------------------------------------------------------------------
۳چراسهم زن در میراث کمتراز سهم مرد است .
--------------------------------------------------------------------------------
۴ چرا قدر ومنزلت زن در شهادت کاهش مییابد .

والا بنده بی تقصیرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد