:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

عید سعید فطر مبارک باد.

خداحافظ سحرهای دلهره، غروب های اشتیاق. خداحافظ «ربنا»، خداحافظ «سبحانک یا لا اله الا انت» تو می روی اما من همین جا می مانم. پشت خاطره «ربنا تواخذنا ان نسینا» تا فراموش نکنم آنهمه تپیدنهای قلبم، آنهمه زمزمه، آنهمه رازهای مگو، تمام اسمائک الحسنی و تمام عشق ورزی های بی مثل رمضانی که رفت.

یادم می ماند که تو آغوشت را باز کردی تا من در آن گم شوم. یادم می ماند که هر وقت فکر می کردم مرا نمی شنوی آن فراز از دعای دوست داشتنی ات را در گوشم زمزمه می کردی تا صدایت کنم: یا سمیع و یا بصیر...

وقت خداحافظی، دل ها نرم می شوند، آدم ها مهربان می شوند. پس حالا، همین حالا که از مهمانی ات بیرون می روم، دعا می کنم فراموشم نکنی، دعا می کنم فراموشت نکنم. دعا می کنم یادم نرود آغوش تو بزرگ و بی نهایت و امن برای من باز است؛ چه مهمانی باشد یا نه، چه بدانم یا نه، چه یادت باشم، یادم باشی...

دعا می کنم... دعا می کنم یارب نظر تو برنگردد. همین قدر دوستم داشته باش. همین قدر عاشقم باش و همین قدر چشم به راهم بمان. خداحافظ...نه! سلام می کنم. من عاشق سلام گفتنم. هربار که سلام می کنم انگار صدایت می زنم که سلام اسم توست. سلام می کنم و تو پاسخم را می نویسی، یا شاید بلند جوابم را می دهی ... گوشهای من اما زمینی است هنوز... سلام می کنم به آغوش مهربانت که ماندنی است، به بزرگیت که بزرگتر است و به مهربانیت که ته ندارد... مواظبمان باش.  

دزدیده شده از:چلچراغ با کمی فضولی توش! 

 

دوستان گلم! عید سعید فطر بر همگی شما مبارک.

نماز و روزه هاتون قبول باشه.

دیشب دوقلوها اومدن خونه ی ما! الهی خاله فداشون شهههههههه!!
شاید دیر بهتون سر بزنم اما حتما میام.

دوستتون دارم، مواظب خودتون باشین تا به زودی...

آگهی می کنیم٬پس هستیم!

سلام به همه ی شما نوگلان تازه شکفته به باغ زندگی!

خوب هستید که؟

 طاعاتتون قبول باشه ان شاالله.

توجه کردین که ما چقدر در امر آگهی بازرگانی پیشرفت کردیم؟

قبلا یه نفر میومد مزایای کالای مورد نظر رو مثل یه انشا می خوند و می رفت اما حالا با ساخت کلیپ ها و انیمیشن های متنوع و جالب سعی در جلب توجه مردم دارن و خب بعضیهاشونم واقعا موفق عمل می کنن.

مثلا ساخت و استفاده یه آهنگ به خصوص برای تمام تبلیغات کالاشون یا استفاده از بچه های نازنازی و یا بکارگیری پیچیدگیهای زبان فارسی یا صنایع ادبی مثل ایهام و اینا.

من چند سالی میشه که زیاد حوصله ی تلویزیون رو ندارم اما تازگیا برای دیدن بعضی از آگهی ها شاید دو ساعت بشینم پای تلویزیون!

البته کار بعضی از این تیزر سازان هم بقدری ضایع و پر سوتیه که اگه نمیشستن اینهمه هزینه کنن و تبلیغ بسازن خیلی بهتر بود.

در زیر به برخی از این نمونه ها اشاره می فرماییم!

**********************

چند تا کبوتر نشستن پشت یه پنجره که یه نفر یه مقدار برنج ریخته اونجا.

کبوتر طوقی به بقیه می گه:« برنج دونه بلند محسنه! نفری چندتا دونه هم که بخورین سیر میشین. من دارم میشمرم پنج تا بیشتر نخورینا!»

یکی به بقیه هشدار می ده که:«بچه ها فیلم برداریه!»

دوتاشون پشتشونو می کنن به تصویر و می گن بیخیال فیلمبرداری برنج رو بچسب!

آخر کار هم همون طوقیه پس کله ی یکیشونو نوک می زنه که :«بگو ببینم چندتا دونه خوردی؟هان هان؟!»

خب با توجه به علاقه ی من به حیوانات، حتما می تونین حدس بزنین چه احساسی به این آگهی دارم! تا پنجره هه رو می بینم جیغ می زنم:«محسن اومد!»

*********************

یه نینی رو نشوندن سر میز روی صندلی غذا و این نینی ناز و خوشگل داره با قاشق تپ تپ می زنه توی ظرف غذاش و همه رو می پاشه به باباش که داره با احساس از نقشه هایی که برای آینده ی پسرش کشیده میگه!

به محض اینکه باباهه می گه:«برات حساب پس انداز مسکن جوانان باز کردم» نینی خوشگل ما یه دستمال از کنار بشقابش بر می داره و سر و صورت باباش رو که پر غذا کرده تمیز می کنه!

واقعا هنرمندانه ساختنش! چون منم تصمیم گرفتم برای پسرم-همون عروس هلندیم- برم یه دونه از این حسابها باز کنم!

***************************

قبلا یه تبلیغ برای بیمه بود که خیلی خوشم میومد. لاکپشته با احتیاط و به آرومی از جاده در حال عبور بود، یه ماشین با سرعت از دور میومد و تا میرسید به لاکپشته، می زد روی ترمز اما بهش خیلی یواش بر خورد می کرد. همه فکر می کردیم لاکپشت بدبخت ترکیده اما توی یه شات بسته از این حیوون بینوا،می دیدیم که سرشو به آرومی از لاکش در میاره!

عاشق این آگهی بودم!

*************************

توی تبلیغ الکی خوشانه ی «روغن لادن»، بعد از اینکه همگی خوش و خرم و خوشبخت(!) غذاشونو خوردن،

تا اسم خرید میاد یکی از آقایون روی کاناپه وانمود می کنه که خوابش میاد!
خب همه ی ما میدونیم که «چرت زدن» مساویه با «خوابیدن» هرچند کوتاه مدت!

دوست این آقا برمیگرده بهش میگه:

« با لادن که چرت نمیزنن!»

=

«با لادن که نمی خوابن!»

حالا اینکه چه دلیلی داره که این دوتا آقا در مورد خوابیدن یا نخوابیدن با «لادن» جلوی هفتاد میلیون آدم بحث کنن، جای بسی تامل است!

شاید تقلید کورکورانه ای باشه از اون آگهی معروف و موفق «پودر رختشویی دریا» که اون خانوم و آقای مسن می گفتن :« ما آخر هفته ها می ریم کنار دریا»!

********************

دیگه خداییش خیلی دارم گیر می دم به این صدا و سیما!

بگذریم!

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان به اتفاق مامان و خواهرم رفتیم منزل همسایه برای مراسم احیا.

یه خانومی بود همش تا یه ذره فرصت پیش میومد برای همه ی مرده ها و زنده ها و مریضا و سالما می گفت که صلوات بفرستیم.

وسط دعای جوشن کبیر که یه وقفه ی کوتاهی برای پذیرایی پیش اومد، دوباره این خانوم صلواتیه شروع کرد!

گفت:« برای اینکه همه ی اموات و در گذشتگان و ارواح پدران و مادرانمون.....»

--بیان جلوی چشممون صلوات!

اینو که من گفتم کل مجلس از حالت قبلی خارج شد و خنده ی جماعت رفت بالا!

چی کار کنم خب؟! نمیتونم! نمیتونم مثل انسان دوساعت یه جا بشینم و سر و سنگین پاشم برم پی زندگیم!

همینم که هستم!

پریشب هم (شب بیست و سوم ماه)، مامان به هممون گفت که خوندن سه تا سوره ی «عنکبوت، روم و دخان» خیلی ثواب داره حتما بخونینش.

وقتی خوندم داداشمو صدا زدم و پرسیدم:«داری چی کار می کنی؟»

جواب داد:« دارم سوره ی  اسپایدر رو می خونم!» 

لازم به ذکر است برادر من ۲۹ سالشه و رشته ی تحصیلیشم مثل من بوده!

************************

راستی۱:

از اینکه مدام لازم نیست بهتون یادآوری کنم که شوخی هامو جدی نگیرین(پست قبلی) خیلی ازتون ممنونم!

لطفا اگه کسی جایی وقتی از حرفی که من زدم ناراحت میشه حتما بهم بگه تا عذرخواهی کنم!

راستی۲:

امسال این اولین مهری هستش که من هیچ جا رو ندارم که برم! نه مدرسه نه دانشگاه! از این بابت بسیار غمگین بوده و به عزیزن مدرسه ای یا دانشگاهی توصیه می فرمایم که قدر این روزها و ساعتها را بدانند! 

راستی۳:

ماه رمضان رو به اتمامه٬ اگه دستی بر دعا رفت٬ ما رو فراموش نکنید.

دوستتون دارم٬ مواظب خودتون باشین تا به زودی