:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

بابا برنده می شود!! ( +چه میکنم من!!)

سلام بر و بچه های گل و نازنین

امیدوارم همگی توپ و تپل و مپل باشین.

چه خبرا؟ همه چی ردیفه؟ زندگی ها رو به راهه؟ امیدوارم همینطور باشه.

اگر از احوالات اینجانب خواسته باشین ملالی نیست جز دوری شما که آنهم انشالا به زودی رفع خواهد شد!

همچنان مثل یه دخمل خوب می رم سر کار و بر می گردم هیچ کار خلافی هم نمی کنم و هیچ خلافکاری رو هم گیر ننداختم!

از اهم اخبار اینکه مامان داره شنبه می ره تهران پیش جوجه ها! منم کلی دلم می خواد اما چیکار کنم که این چرخ های مملکت منو ول نمی کنن! حالا قراره هم دلتنگ جوجه ها باشم هم مامانم!

و دیگه اینکه نمیدونم چرا حالشو ندارم برم دنبال کارای مدرکم! همه ی هم دوره ای های ما لیسانساشونو گرفتن من هنوز دیپلمه ام!

هروقت فکرشو می کنم که کلی کار و دوندگی داره، بی خیالش میشم!

و یک خرابکاری دیگه که اصلاً روم نمیشه براتون تعریف کنم!!!

هان؟!!

بگم؟!

باشه می گم! 

  

طی یکی دیگه از فرارهای ناموفق من از شرکت به فروشگاه، وقتی هیشکی توی فروشگاه نبود، یه آقای بسیار مسنی اومد در حالیکه یک برگه توی دستش بود و با مهربانی بی حد و حصری گفت:« دخترم میشه اینو برای من کپی بگیری؟!» خب از اونجایی که همتون در جریان کمبود محبت من هستید و امکانات رفعش هنوز توی ایران نیومده! با کمال میل قبول کردم. ازش پرسیدم چندتا می خواین؟! گفت پنجاه تا!!!

ای بابا! منم که کار کردن با این دستگاه جدیده رو درست و حسابی بلد نبودم که!
اما خب بازم به همون دلایل قبلی و بسیار خونسرد شروع به فعالیت کردم! برای اینکه خیط نکنم، اول گذاشتم پنجاه تا از روی اولش بگیره، بعد همون برگه های یک رو رو گذاشتم توی دستگاه که روی دوم بیفته پشتشون! آقا چشمتون روز بد نبینه! اولیشو که زد دیدم ای دل غافل! همه رو داره برعکس میگیره! یعنی طرف صفحه ی اول رو که خوند باید کاغذ رو وارونه کنه تا صفحه ی دوم رو بخونه!! با اینکه کلی عذاب وجدان داشتم، اما اصلا به روی خودم نیاوردم و هر پنجاه تا کاغذ رو پاره کردم ریختم دور!

در عوض یه درس مهم گرفتم! یاد گرفتم که سری دوم رو چطور باید بذارم توی دستگاه!


دوباره منوی دستگاه رو تنظیم کردم و ایندفعه هر پنجاه تا عین شاخ شمشاد اومد بیرون! منم با خوشحال و خندان(!!) برگه هارو دادم به آقاهه و ازش پول گرفتم!

آقاهه هم با کلی تشکر و دعای خوشبختی و سلامتی و اینا رفتش. منم تو فکر این بودم که چطوری این گند کاریمو ماله بکشم که یه دختر خانم جوان دانشجو بدو بدو اومد داخل و گفت تورو خدا از این شناسنامه ی من یه دونه کپی بگیرین. با اینکه داشتم به خودم قول می دادم که دیگه توی این کارا دخالت نکنم، اما قبول کردم! (آخه هنوز قولم کامل به خودم بیان نشده بود!!). هیچی خلاصه! شناسنامه شو گرفتم و گذاشتم روی شیشه و دکمه ی کپی رو زدم!
آقا مجدداً چشمتون روز بد نبینه! دستگاه پنجاه تا کپی از شناسنامه ی دختره گرفت! اصلا حواسم نبود که حافظه ی دستگاه رو به حالت دیفالت برگردونم! هنوز رو تنظیمات برگه های اون آقاهه بود! خلاصه یه دونه از کپی هارو دادم به دختره و چهل و نه تای بقیه رو فرستادم 

 پیش اون پنجاه تا واروونه ها!  

بعدشم فوراً محل رو به سمت میز کارم ترک کردم (البته به حالت دوان دوان)!!

تا من باشم دیگر کار خیر برای هیچ بنی بشری انجام ندهم!!

یکی نیست بگه بچه تو بتمرگ سر ترجمه هات!

چیکار داری فضولی میکنی؟!

**

راستی صحبت از کار خیر شد، جا داره همینجا از خیرین بسیار گرامی، سرکار خانوم پدیده فتاحی و سایر اعضای خانواده ی سرخوش و بیکارشون تشکر کنم!
می گین چرا؟!
واسه اینکه سر سیاه زمستونی به دوتا بچه گربه ی پشمالوی کج و کوله که یکیشونم یه چشمش کوره پناه دادن و یه کارتن برای خوابشون توی خونه گذاشتن!

حالا تصور کنین پدیده با اون کلاغش (کاسکو) چطور حاضر به نگهداشتن اون دوتا گربه شده. البته طبق آخرین اخبار که چند دقیقه ی پیش به سمع و نظرم رسید، اون گربه هه که کور نبود چند روز پیشا افتاده مُرده!

حالا واسه اینکه این یکی رو گرم کنن، یه کیف آبجوش درست می کنن براش میذارن زیر کارتن محل خوابش! می بینید تورو خدا این مرفهان بی درد چطور زندگی میگذرونن؟! اونوقت ما بینواها باید از صبح تا شب دنبال یه لقمه نون و بوقلمون بدوئیم!

**

راستیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!

یه خبر مهممممممممممممممممممممممممممممممممممممم!!!

بابام توی یکی از این مسابقات اس ام اسی تلویزیون برنده ی سفر حج شده!

کلی خوشحال و مشعوف شدیم که بالاخره یه جا هم یکی از ما برنده شد!
البته من هیچوقت به هیچ برنامه ای هیچ اس ام اس نزده و نخواهم زد اما به خاطر خوشحالی بابا خیلی خوشحالم. یعنی من اونقدری تلویزیون نمی بینم که بخوام از این جینگولک بازیها داشته باشم!

اما به خاطر مامان غصه می خورم! خب بچم دلش می خواد دیگه!  

توی اون سه تا سفر قبلی همش باهم بودن حالا بابا تهنای تهنا میره.

امیدوارم جور شه و مامان نه به عنوان مهمان، که با هزینه ی خودمون بتونه همراه بابا بره.

وای باورتون نمیشه بعضی شبها ساعت نه و نیم تا ده دیگه می رم می خوابم!

انقدر توی محل کارم با آدمای خارجی زبون نفهم سرو کله میزنم که حالی برام باقی نمیمونه. داداشم قربونش برم چند شب پیشا می گفت دلم برات تنگ شده از بس ندیدمت و باهات حرف نزدم!

واسه همینه که هفته ای یه بار بیشتر نمیرسم آپ کنم اما به وبلاگهاتون سر می زنم همچنان و مثل سابق.

دوستتون دارم، مواظب خودتون باشین تا به زودی...

نظرات 15 + ارسال نظر
بهارین پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

سلام به با مرام ترین ماهی دنیا!!
خوبی؟ خوشی؟
تا من نیام دیگه دوستام هم به من سر نمی زنن!!!
اشکال نداره ولی من اینجوری نیستم...تا دستم برسه به دوستام می رسم و اونا رو اصلا فراموش نمی کنم...
خوش به حال بابات...من که از این شانسا ندارم که...تو قرعه کشی حج دانشجویی هم اسمم در نیومد چه برسه به این مسابقه های تی وی!!

سلام خانومی
خوبه حالا برا پست آخرت پونصدو هفتاد تا کامنت گذاشتم که دختر کجایی!
به هر حال خوش اومدی گلم
انشاالله به اسمت در میاد هرچه زودتر
فدات
شاد باشی

مهدی جمعه 15 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:42 ب.ظ http://zimaazma.blogfa.com

برات سوغاتی دارم ... هم تو بلاگ اسکای و هم توی بلاگفا ... خوشحال میشم قدم رنجه کنی و تشریف بیاری به کلبه ی در و داغون ما ..

آمدیم!
همچین درب و داغونم نبود!
بخش کامنت ها هم اندکی مشکل داشت!
ممنونم
شاد باشی

فاطمه جمعه 15 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:56 ب.ظ http://www.alachiiq.blogfa.com

سلام عزیز دلم .. اره مردک حقش بود خورده شه خیلی از ما ادما هم مثل این مرکیم و آخر گرگ ما رو میخوره ..!!!!

خوب برم سراغ آپت .. خوبم اما تپل مپل نیستم روز به روز لاغرتر میشم ..ههههه از دوری آباجیمه دیگه..

حالا کسی از خرابکاریت با خبر نشد؟

برنده شدن پدرت رو بهت تبریک میگم خیلی خوشحال شدم براش انشاالله قسمت مادرت هم میشه .. بهش بگو اونجا برا یه دختر تنهای کربلایی دعا کنه که خیلی محتاج دعاست .. ممنون اسم و فامیلیمم بهش بگی بد نمیشه .. مرسی :-)

مواظب خودت باش نانازم

بای بای

سلاااااااااااام خانومی گلم
خوبی عزیزم؟

خوش به حالت کاش منم مثل تو روز به روز لاغر میشدم به جا تپل!
نه خوشبختانه کسی نفهمید چیکار کردم!
ممنونم
حتما بهش می گم عزیزم
ایشالا قسمت خودتم بشه
تو هم مواظب خودت باش عزیزم
شاد باشی
بوس بوس

پ.نون جمعه 15 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:59 ب.ظ http://babune.blogsky.com

البته راه حل کمبود محبت از طرق پیرمردانه جزء راه‌حلهای شناخته شده رده‌بندی شده، اما طبیعتا ضریب انرژیش نسبت به روشهای جوانانه ریت بسیار ناچیزی داره :) پیشنهاد می‌کنم انرژیتو صرف روشهای با بهره‌وری بالا کنی :)))

جدی بابات حج بردن؟؟؟ یا عمره؟ اگه حج باشه که ای‌ول! مامان اگه از این فیشهای جدید هم بگیرن می‌تونن قانونا از امتیاز بابات استفاده کنن چون نسبت درجه اول دارن باشون. توهم می‌تونی!

ای به چشم!

بله! حج عمره بردن دیگه! ممنون از راهنماییت به بابا که گفتم خیلی خوشحال شد. حالا پیگیر هستن.
بازم ممنون
شاد باشید

گمشده جمعه 15 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.inman.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
چطوررررررررررررررررررررررررری
آره جونم زیاد خودتو به زحمت ننداز . بالاخره مدرک خودش سراغت می آد. مگه تو چی از دکتر کردان کمتر داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
غصه نخور اینقدر آدمها نیستند که نمی دونندچطور کپی بگیرندددددددد . مثل دکتر کردان ...
می بینم که از وقتی که همیار پلیس شدی تلویزیونی ها هم ازت حساب می برند . نکنه اونا رو تهدید کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[ بدون نام ] شنبه 16 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:31 ب.ظ

سلاااااام

تبریک میگم برنده شدن حاجی رو
چقدرم این حاجی به اسمش میاد...
خدا بده شانس!
من گاهی تک و توکی اس ام اس میدم ولی دوزارم برنده نشدم تا حالا۱
تو هم با باباجونت برو خیلی خوبه ها
استفاده کم ار این فرصت...
حاجیه خانوم ماهی!! خیلی جالب میشه...
راستی از حاجی حتما بپرس کدوم مسابفه بوده؟ کدوم شبکه؟

سوتی خانم تو توی ترجمه انرژی بذار به جایی نرسیدی تف کن صورت من!
قلمتم کخ خوبه...

داداشتم راست میگه
بابا کمتر کار کن دلمون تنگ شد از بس نمیبینیمت...

حاج خانومم کخ تهرانه
قدمش رو چشم
نمیذارم بد بگذره!

مواظب خودت باش
شاد باشی...

ملودی یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.nabze-maghz.blogsky.com

خیلی ناز مینویسی ماهی جون! امیدوارم عین من حافظه ات در حد ماهی نباشه اونم از نوع قرمزش!

آرش دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogfa.com

این کامنت تقدیم به دانشجوی مبارز و همیشه در صحنه سرکار خانم پدیده:

شمع شدی، شعله شدی، سوختی
خاک تو سرت
بعد 8 ترم
هیچی نیاموختی

آرش دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:54 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogfa.com

ماهی خانوم می خواین بابای من بیاد دنبال کارهای فارغ التحصیلی شما؟؟؟
یه وقت شما خسته نشی دختر گلم!!!!!!
شوشو ناصری چقدر درآمد داره که توام با این کارات همشو به باد میدی.
من نمیدونم این اصفهانی ها نون ندارند خودشون بخورند دچار فقر غذایی هستند اونوقت تازه میرن گربه و کلاغ و پنبه و عروس هلندی میارن بزرگ می کنند.من مطمئنم اون گربه بیچاره هم که مرده از بی غذایی این بلا سرش اومده.
بی زحمت حالا که بابات به سلامتی داره میره حج به کمرش بزنه بگو چندتایی از اون حور و پریا واسه من بیاره بگی نگی همچین تپل باشنااااا

بهارین سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:17 ب.ظ

نخواستم فعلا آپ کنم نه برای همیشه...
باز هم زودی می آم...همنین فردا پس فردا!!

نوشا چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ق.ظ http://mannosha.blogfa.com

هزار دفعه بهت گفتم دست به چیزایی که بلد نیستی نزن ... گوش که نمیدی ... حالا اون دفعه سر پلیس بازی ننداختنت بیرون ببینم خودت با دستات یه کاری میکنی شوتت کنن بیرون !!!


برندگی حاج آقا مبروک ...
بوووووووووووووووس هم برای تو و عیدت مبارک جیگرم

یه کوچولو و آقاییش چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ http://yekocholoo.blogsky.com

سلام ماهی جون..خوبی؟خوب منم یه بار همچین کاری رو تو شرکت انجام دادم..همه روو گذاشتم رو میز بقلی..در رفتم..
خوبه..یه سر بیا وبلاگم تولدمه

بهارین پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:18 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

آپ!!!
به همین زودی!!

من شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ب.ظ

جناب آرش:

حضرت آقا و فک و فامیلتون حج رو به کمرتون میزنین؟؟ بعد ببخشین کمربند رو به کجاتون میزنین؟؟؟؟؟؟

جناب آرش و فک و فامیلشون اصلا نمیدونن حج چی چی هست؟!!
میشه بدونم شما کی هستید؟

من شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:28 ب.ظ

اتفاقا" عربستان پر است از حوری تپل و گنده و سیاه و زمخت با صدایی به بلندای آفتاب و کمی تا قسمتی پاچه پاره.... الحق والانصاف که عجب سلیقه ای داری...

واسه همینه که سن مرحوم پدربرزگ منو داره ولی هنوز مجرده!
مال سلیقه ی خوشگلشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد